همیشه به چشمانم التماس می کنم که برشوره زارکویر قلبم ببارند.
اماچشمانم چون ریشه در قلبم دارند، خواسته ام رابه قلبم ارجاع میدهند.
به قلبم التماس می کنم که بشکند ،تا ازلابلای ترکهای دل سنگی
چشمه ای به طرف چشمانم فوران کند.
اما قلبم می گوید ، اگرمی خواهی که بشکنم راهش این است که
نفرت را ازدرونم بیرون کنی واین میسر نمی شودتادراندیشه ات ریشه نفرت رابخشکانی .
این کارپرهزینه است .
اشکها قیمت دارد.
گوهرتابناکی که برگونه هامی غلطتد .
قیمت اشک را قلب شکسته می داندو
قیمت قلب شکسته را اندیشه خدایی !
اشک وآه همزادند وتاآه نکشی ، وازنهادت برنیاید ،اشک جاری نمی شود.
قیمت اشک گاهی به وزن قیمت توست .
زمانی که تمام وجودت یکپارچه برای مظلومیت انسانهای بزرگ تاریخ یکپارچه فریادمی شود.
انسانهایی همانند دخت گرانقدررسول خداحضرت فاطمه زهراسلام الله علیها
دوست داریی ، باتمام وجود برسرتاریخ فریادبکشی .
قربت ومظلومیت آن بانو ی فداکار دردفاع ازحریم ولایت راکه هیچ گاه فراموش نمی شود.
اما درپس بغصی که گلویت رامی فشرد وهنوزنشکفته است ،
اشک جاده ای می زند ازحریم قلب سوخته تاانتهای پهنای صورت وغلطان غلطان
فرومی ریزد.
دل آرام می گیرد به قیمت اشک واشکی که قیمتش رافقط وفقط خدامی داندوبس .!!