سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنشیر

 
 


شنشیر (SHONESHIR) در اصطلاح محلی به معنی شب نشینی است (شونشیر) . درشب نشینی علاوه برآن که سنت حسنه و پسندیده صله رحم انجام می شود ، محفلی است که در آن از هردری سخن به میان می آید .امروزه این سنت حسنه جای خودرابه احوال پرسی تلفنی وsmsداده است . کلمه شنشیر مارابربال خاطره هامی نشاند تابه گذشته های دورسفرکنیم و به پای نقالی بزرگترهای محفل شب نشینی بنشینیم.خاطره هایی که شاید هیچگاه تکرارنشود . برای مهمان شب نشینی لازم نبود صاحب خانه به زحمتی مضاعف بیفتد.یکرنگی وصفاوصمیمیت حاکم بودوفاصله هاآنقدرنزدیک بودکه کسی نیاز نداشت !! مبل استیل وتابلوفرشهای قیمتی وسرویسها و دکورهایش را به رخ دیگران بکشد .
A.aghaahmadi@yahoo.com

 

موضوعات

فرهنگی(25)

کارون(1)

اجتماعی(1)

اشک(1)

رمزوراز(1)

سرزمین(1)

طبیعت(1)

 
خروش حیدری
آوای ملکوتی میرزاجلیل
تعاونی تولیدی -توزیعی سبزروستای دیزان طالقان
[عناوین آرشیوشده]

مطالب اخیر

 
 

دیروز،امروز،فردا

دیروز،امروز،فردا

ما غالبأ یادردیروزبه سرمی بریم و یادرفردا.

برای همین امروزمان ازدست می رود.

سعدی درمزمت این حالت چنین می گوید:

دیروزکه گذشته است ازاویادمکن            فرداکه نیامدست فریادمکن

 

 

  غرق درگذشته وآینده شدن  ،آسیبی جدی است وامروزمان راکه دراختیارماست ومی توانیم ازآن استفاده درستی ببریم ،ازدستمان می گیرد.

مثلأ تصمیم می گیریم بافامیل ویادوستی که ازاوقهرکردیم ،ارتباط مجددبرقرارکنیم .یادگذشته  و مسائلی که اکنون وجود خارجی ندارند وبه اصطلاح منطقیون عدمند ، بخش عمده ای ازذهنمان رابه خودمشغول می کند وبرای همین به خودمان تلقین می کنیم هنوززوداست رابطه خودمان رابااوعادی کنیم .

مثالی مناسب  برای ازدست رفتن فرصتها ، تأخیردرتصمیم گیری است .

 همینکه احساس می کنیم وقت برای موفقیت ،تلاش ،کنکورو...زیاداست .

امروز نشد ،فرداوفرداهای دیگر.

غافل ازاینکه امروزهمان فردای دیروزاست ودریغ ازیک تصمیم وعزم جدی .

در باب اعتقادات ،ارزشهاواخلاقیات نیز سستی وکاهلی ناشی از طرزتفکر خاصی است .

می گویند شیطان همینکه شنید باب توبه بازاست ،به شدت ماتم گرفت وگفت تمام تلاشهایم

بایک توبه ازبین می رود. مردم  یک عمر گناه می کنند ودرآخر باتوبه انگارکه گناه نکرده اند!!

 

 

شیطانکی به شیطان گفت :

غصه نخور

روشی رابه تو یادمی دهم که بازدرکارت موفق شوی !!

شیطان باتعجب ازشیطانک پرسید : چه روشی ؟

واوگفت به انسانهاالقاء کن هنوزوقت برای انجام کارهای خوب زیاداست .

وبهشت وجهنم راکه دیده ؟

و...

 اما غافل ازآنکه زمانی انسانها متوجه می شوندکه مسیررااشتباهی رفته اندکه برای جبران اشتباه فرصتی باقی نمانده است .

واصولأ توفیق توبه وکارخوب ازآنان صلب شده است .

حالات عجیب وغریب برخی ازانسانهای خواب آلودرا شاعربه خوبی بیان می کند:

عمربرف است وآفتاب تموز         اندکی ماندوخواجه غره هنوز

ای که پنجاه رفت ودرخوابی       مگراین چندروزدریابی

 

 

درروایات هم آمده است : کسی که دوروزش مانندهم باشد اززیانکاران است .

 

لذا بهترین زمان  برای شروع هرکارخوبی همین حالاست .

گاهی درزندگی خانوادگی هم اگر فرصتهارامغتنم بشمریم ، کاربه جاهای باریک نمی کشد:

اگرباهمسرت بگو مگو کرده ای ، شروعش یک سلام است  به طراوت وزیبایی باران وبهار وتقدیم شاخه ای گل به کسی که محرم رازتو درزندگی است .

 

                            

 

 

باورکنیم که همین امروز فرصت داریم وبس .امروز من وتوفرصت داریم که به هم سلام وخوبی کنیم  .هیچ معلوم نیست آیا فرصتی برای شروع کارهای خوب وخوبیها درآینده ای که انتظارش رامی کشیم ، فراهم می شود یانه ؟

می گویند یکی ازنامهای قیامت یوم االتغابن است (روزحسرت )

حسرت از چه ؟

حسرت ازسالها ، ماهها،روزها،ساعتها،دقایق وثانیه های ازدست رفته ...

لذا با  همتی بلند همین اکنون شروع می کنم و نگاهم به اینده وگذشته  برای آن است که بهترین استفاده راازامروزم ،بلکه این ساعتم داشته باشم .

وآینده ازآن کسانی است که از امروزشان به درستی استفاده کرده باشند.

 

 

 


چهارشنبه 89/2/15 | پیام های دیگران ()

 

معلم شمع فروزان هدایت

    

 

معلم ای شمع فروزان هدایت ،

وای آفتاب درخشان برای رهایی از شبهای ظلمانی جهل ونادانی .

وای کسی که بسان شمعی می سوزد

تاازفروغش راه راپیداکنیموای کسی که دروصف نگنجی .

 

وچه حدیث زیبایی ازمولای متقیان علی (ع ) که می فرمایند :

من علمنی حرفأ لقدصیرتنی عبدأ

به درستی که چنین است . 

شاید روزمعلم بهانه ای باشد تا

ازروزنه آن مرغ اندیشه امان رابه گذشته های دوربه پروازدرآوریم و

به یکایک معلمانی که درتعلیم وتربیت ما

نقش آفرینی کردندسلام کنیم

 

 

سلامی به لطافت باران وزلالی آب

وسلامی به حرارت آفتاب

می خواهم ازهرمقطع اسم

دومعلم گرانقدررابه نمایندگی ازبقیه معلمینی که برگردن من حق دارند

ببرم وبه پیشگاه آنان عرض ادب کنم .

1- مقطع پیش ازدبستان وآموزش قرآن درطفولیت : آقایان ابوطالب آقااحمدی (پدرشهیدمحمدباقرآقااحمدی )وعلیجان بابامحمودی فرزندمرحوم حجت الله

2- مقطع دبستان :آقای موفق وآقای هاشمی

3- مقطع راهنمایی: آقایان فیاض ادیبی ومصطفی مهرانی

4- مقطع دبیرستان : آقایان نعمتی (برادرشهیدان نعمتی )وبیگی

5- مقطع دانشگاه : خانم دکترشادی طلب واقای دکترمیرزایی ازدانشگاه تهران

6- طلبگی : استادصفرزاده  

 

ترنم زمزمه های این عزیزان  سالیان درازی است  که درگوش جانمان  طنین اندازاست

و همین زمزمه هابود که باصدای آن دفترزندگی راورق زدیم وراه راپیدانمودیم :

 

 درس معلم اربود زمزمه محبتی

 جمله به مکتب آوردطفل گریزپای را

 

یادهمه این عزیزان به خیر.

ویک خاطره ازآن روزها

امتحان زبان انگلیسی داشتیم (روخوانی )

شب برفی دیماه  ودرزیرنورمهتاب تانزدیکیهای سحرخوانده بودم

وباآمادگی زیادوچشمهای پف کرده

سرکلاس حاضرشدم

معلم زبان به صورتم نگاه کردوبدون آن که چیزی ازمن بپرسدگفت :

بروبنشین ،بیست !!

بچه هاتشویقش کنید؟

 

 

 

 

البته معلم می دانست که هرسئوالی بپرسد ، به آن سئوال پاسخ خواهم داد.

وبرای آنکه  به نوعی  کلاس رامتوجه کند که ازظاهردانش آموزهم میفهمد که چه کسی درس خوانده ویاچه کسی نخوانده  این عکس العمل رانشان داد.

البته جزوشاگردان ممتازکلاس بودم

امادردرس زبان مقداری مشکل داشتم

وتصمیم گرفته بودم

که درامتحان شفاهی بیست وحتی بیشترازبیست بگیرم

البته  در آن روزگار نفت کم بود وباید صرفه جویی می کردیم .

و

ازطرفی برای آنکه درزیرکرسی خوابم نبرد هوای سرد وزیر نورمهتاب راانتخاب کردم .البته صدای تقریبأ بلند خواندن زبان باصدای زوزه بادو یا زوزه گرگهادرکوهستان درهم می آمیخت .

اما نگران آن بودم که پدرم متوجه شود که من درخانه نیستم وباتمام آن مشکلات این موضوع تنهانگرانی من راتشکیل میداد.

نتیجه این تلاش  چنان شیرین بود که هنوز حلاوتش راپس ازگذشت سالهای متمادی احساس می کنم .

 

صدای آن کلمه بیست هنوزدرگوش جانم طنین اندازاست !!

یاداستادادیبی دبیرزبان راگرامی میدارم .

 

 

 

 

معلم ای نشان آفرینش                           توئی جانا زبان آفرینش

تو دریایی وما قطره شاید                    زنا چیزی توقع هیچ ناید

تو بحری از علوم فن و دانش               مرا از عمق دریای تو خواهش

معلم ای نگاهت راز دیدن                 اگر ما را بود یارای دیدن

نشانی همچو نور بر سینه داری         لبی خندان دلی بی کینه داری

معلم هدفت عشق است و ایثار            هزاران خفته از درس تو بیدار

تو معماری بنا را انتها نیست            بساز جانا که کار را منتها نیست

معلم ای فروغ جاودانه                     زنورت روشنی گیرد زمانه

دهانت را ززر پر کرده آن پیر         بگفت عبدم تو را آن مرد شیر گیر

قلم گر می نگارد همت توست         تمام گفته ام از قدرت توست

منم ایرج تو را من خاک پایم          نشانم ده مرا تو جای پایم

                                      

                                         شعراز : سید ایرج موسوی

اقتباس ازوبلاگ .

 

 

 


یکشنبه 89/2/12 | پیام های دیگران ()

 
<      1   2      
قالب وبلاگ