سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنشیر

 
 


شنشیر (SHONESHIR) در اصطلاح محلی به معنی شب نشینی است (شونشیر) . درشب نشینی علاوه برآن که سنت حسنه و پسندیده صله رحم انجام می شود ، محفلی است که در آن از هردری سخن به میان می آید .امروزه این سنت حسنه جای خودرابه احوال پرسی تلفنی وsmsداده است . کلمه شنشیر مارابربال خاطره هامی نشاند تابه گذشته های دورسفرکنیم و به پای نقالی بزرگترهای محفل شب نشینی بنشینیم.خاطره هایی که شاید هیچگاه تکرارنشود . برای مهمان شب نشینی لازم نبود صاحب خانه به زحمتی مضاعف بیفتد.یکرنگی وصفاوصمیمیت حاکم بودوفاصله هاآنقدرنزدیک بودکه کسی نیاز نداشت !! مبل استیل وتابلوفرشهای قیمتی وسرویسها و دکورهایش را به رخ دیگران بکشد .
A.aghaahmadi@yahoo.com

 

موضوعات

فرهنگی(25)

کارون(1)

اجتماعی(1)

اشک(1)

رمزوراز(1)

سرزمین(1)

طبیعت(1)

 
خروش حیدری
آوای ملکوتی میرزاجلیل
تعاونی تولیدی -توزیعی سبزروستای دیزان طالقان
[عناوین آرشیوشده]

مطالب اخیر

 
 

کوچ بار 0 مروری اجمالی برکوچ وتغییرات آن درچهاردهه گذشته . ب

 

کوچ بار  0 مروری اجمالی برکوچ وتغییرات آن درچهاردهه گذشته   .  بخش اول

 

درچهاردهه گذشته خانواده های روستا به منظورتأمین معیشت درفصل بهاربه مازندران کوچ می کردند.

نشاء و کشاورزی درزمینهای منطقه مازندران فعالیت اصلی کوچندگان راتشکیل میداد.

عده ای هم برای معلمی قرآن ودائرنمودن مکتبخانه های مازندران درفصول پائیزوزمستان به مناطق مختلف مازندران کوچ می کردند وبه عبارتی بخش عمده ای از قدیمیهای بخشهایی وسیعی ازمازندران ،تحصیلات قرآن خودرامدیون

معلمان وروحانیون طالقان بودندو هستند.

کوچ به سایرمناطق اطراف طالقان نیز به صورت کم وبیش  مرسوم بود. اماغالب کوچها به مازندران صورت می گرفت که شاید بدلیل فراهم بودن زمینه فعالیت وازطرفی مجاورت طالقان به این خطه سرسبزبوده است .

بعضی ازخانواده ها به صورت دسته جمعی وبرخی دیگر به صورت انفرادی کوچ می کردند.

بدین صورت که زن وفرزنددرطالقان می ماندندومردخانواده برای سه الی چهارماه رنج غربت رابرای زندگی باعزت وآبرومندتحمل می کرد.

درزمانهایی که هنوز حمل ونقل جاده ای به شکل امروز مرسوم نبود ،خانواده هادرمسیر کوچ باحوادث طبیعی مانند

سرما،طوفان ،درندگان وحشی ،ریزش کوه ،سیل و...مواجه می شدند.

یکی ازخاطرات تلخ کوچ که نقل می کنند ، عبور تعدادی زن وبچه ازبهمن طویلی که درسراشیبی مسیر کوچ

به سمت شمال قرارداشت ،بود. که زنها کودکان خردسال راراروی سینه وشکم خودباچادرشب می بستند

وبدون داشتن وسایل ایمن شبیه به اسکی و...باچنگ ودندان به مبارزه باطبیعت سرسخت می  پرداختندوخودرا

درسراشیبی نسبتأ تند برروی بهمن رهاوپس ازپیمودن مسافتی نسبتأ طولانی درانتهای بهمن

برای آنکه ازحال وروز همدیگرباخبرشوند ، باصدای بلند همدیگرراصدامی زدند.

وقتی اعضای گروه ازسلامتی همدیگرباخبرمی شدند، موجی ازخوشحالی گروه رافرامی گرفت .

واین مسیر کوچ  راه انگوران  ویابه اصطلاح مخلی انگوران راه نام داشت .

 

ازبرنامه های جالب کوچهای گروهی ایثاروازخودگذشتگیهای برخی از اعضاء  گروه بود که هنوزهم زبانزد خاص وعام است .

توجه به ناتوانان ،بچه ها و برداشتن بارازدوش کسانی که بارسنگینی راحمل می کردند،کاربسیارباارزشی بودکه این

جوانمردان انجام میدادند.

از کارهای دیگراعضاء گروه خواندن دوبیتی های محلی به صورت تک خوانی یاهم نوا یی درطی مسیر کوچ بود.

 یکی ازاین دوبیتی ها:

Chashte kharon shoni vaghte nahare     kamar de va koni pashme izare

Bokhor nano panir baa be chshme        ke in …… shahanesh nadare

چاشت* خارون شنی وقت ناهاره    کمرد وازکنی پشم ایزاره  

نان وپنیر راباآب چشمه بخور که لذت آن را بالاتراززندگی شاهانه است .

به مکان چاشت خارون ( چشمه چاشت خوران ) که می رسی وقت ناهار فرامی رسد وباید

چادرشبهای رنگی وپشمی را ازکمر برای زیرانداز بازکنی ودرانجابرای خوردن جای وناهاراستراحت کنی ویادوبیتی های محلی دیگر  که این خاطرات بخشی ازندگی وفرهنگ ماراتشکیل میدهد.

معمولآ نواهای محلی وخواندن آن به صورت دسته جمعی دارای کارکردهای مناسبی می باشدودرکوچ هم  ازسخی های راه کاسته ،وشورونشاطی رابه اعضاء گروه میدهد.

درهرفصلی کوچ دارای مشکلات خاص خوداست اماپائیز دارای مشکلات بیشتری است

گاه ووقتی که  مردان  درفصل پائیز به کوچ می رفتند، خاطرات تلخی رااز طوفانها وکولاکهای برف تعریف میکنند ویادوخاطره عزیزانی راکه در مسیر صعب العبورکوچ  جان به جان آفرین تسلیم می کردند،گرامی میدارند. البته درطول مسیر خاطرات خوشی هم رقم می خورد وآن جلوه ها وچشم اندازهای بی بدیعی است که فقط درکوه وجنگل می توان آن رایافت .

 

 

شاید هنوزهم صدای زوزه بادهای سردپائیزی درگوششان طنین اندازبوده وآنان را

به عمق خاطره ها ی کوچ ببرد.

واما چراکوچ ؟

وبااین هم مشقات ؟

یکی ازدلایل اصلی وتقریبأ مهمترین عامل کوچ تعمین معیشت خانواده بود.

 

 درروستا زمین کشاورزی به اندازه کافی وجودنداشت واقتصادبه صورت خرده مالکی ومعیشتی بودو

اندک زمینهای کشاورزی که غالبأ درسراشیبیهاقرارداشت ،به کشت علوفه ،سیب زمینی ،لوبیاوارزن اختصاص می یافت و این اقتصاد معیشتی جوابگوی خانواده هانبود .

به همین سبب همزمان ویاقبل از مهاجرتهای بزرگ دهه چهل که آغازخالی شدن روستاهاازجمعیت وسیل خروشان آنان به مناطق شهری به حساب می آید، این کوچها ادامه داشت .

درکوچها فراخورکوچندگان وتوانایی های هرکدام ازآنان ،موقعیتهای شغلی متناسب باتوانایی هریک درنظرگرفته

می شد وطبیعتأ مزدهریک که غالبأ غیرنقدی وبه صورت حواله برنج وپرتقال بود، بایکدیگرمتفاوت بود.

هم اکنون همین خانواده ها کوچ می کنند ،این بار نه به منظورتأمین معیشت ،بلکه به دلایلی دیگر که دربخش دیگری به آن می پردازیم .

 

--------------------------------------------------------------------------------------

 *مکانی واقع درارتفاعات شمالی روستای ناریان طالقان ودرمسیرکوچ


چهارشنبه 89/2/22 | پیام های دیگران ()

 

قیمت اشک !

 

همیشه به چشمانم التماس می کنم که برشوره زارکویر قلبم ببارند.

اماچشمانم چون ریشه در قلبم دارند، خواسته ام رابه قلبم ارجاع میدهند.

به قلبم التماس می کنم که بشکند ،تا ازلابلای ترکهای دل سنگی

چشمه ای به طرف چشمانم فوران کند.

اما قلبم می گوید ، اگرمی خواهی که بشکنم راهش این است که

نفرت را ازدرونم بیرون کنی واین میسر نمی شودتادراندیشه ات ریشه نفرت رابخشکانی .

این کارپرهزینه است .

اشکها قیمت دارد.

گوهرتابناکی که برگونه هامی غلطتد .

قیمت اشک را قلب شکسته می داندو

قیمت قلب شکسته را اندیشه خدایی !

اشک وآه همزادند وتاآه نکشی ، وازنهادت برنیاید ،اشک جاری نمی شود.

قیمت اشک گاهی به وزن قیمت  توست .

زمانی که تمام وجودت یکپارچه برای مظلومیت انسانهای بزرگ تاریخ  یکپارچه فریادمی شود.

انسانهایی همانند  دخت گرانقدررسول خداحضرت فاطمه زهراسلام الله علیها

دوست داریی ، باتمام وجود برسرتاریخ فریادبکشی .

قربت ومظلومیت آن بانو ی فداکار دردفاع ازحریم ولایت راکه هیچ گاه  فراموش نمی شود.

اما درپس بغصی که گلویت رامی فشرد وهنوزنشکفته است ،

 اشک جاده ای می زند ازحریم قلب سوخته تاانتهای پهنای صورت وغلطان غلطان

فرومی ریزد.

دل آرام می گیرد به قیمت اشک واشکی که قیمتش رافقط وفقط خدامی داندوبس .!! 


یکشنبه 89/2/19 | پیام های دیگران ()

 

یکی رادیدم که پانداشت ؟!!


غصه می خوردم که کفش ندارم ، یکی را دیدم که پانداشت .
تابلویی که در  دفتر مجتمع آموزشی باغچه بان کرج توجهم رابه خودجلب کرد.
تاآن زمان احساس خوبی نسبت به خودم نداشته ودائمأ ناشکری می کردم .
اما این جمله تقریبأ مسیر زندگی من راعوض کرد.
   " غصه می خوردم کفش ندارم ، یکی رادیدم پا نداشت "
خداوندمهربان هم مارا به نعمتهای بی شماری که به ماارزانی داشته ، متذکرمی شود:
الم نجعل له عینین ولسانأ وشفتین وهدیناه النجدین و...
ویادرسوره مبارکه الرحمن یکی یکی به نعمتهای خوداشاره می کندومن جمله این نعمتهاکه ازعهده شکرش برنخواهیم آمد، نعمت یاددادن بیان است "علمه البیان "
خدایا تورابه خاطر تمامی نعمتهایی که به ماداده ای ویانداده ای سپاسگذاریم .
نعمتهای نداده مصداق " عصاان تکره شیعأ وهوخیرأ لکم" است .
خیلی ازچیزهایی که نسبت به آنهاکراهت دارید ، حال آنه برای شمادرآنهاخیری نهفته است .
لذا می توان گفت : خدایا به نعمتهای داده ونداده ات شکر.



                                     


شنبه 89/2/18 | پیام های دیگران ()

 
   1   2      >
قالب وبلاگ