سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنشیر

 
 


شنشیر (SHONESHIR) در اصطلاح محلی به معنی شب نشینی است (شونشیر) . درشب نشینی علاوه برآن که سنت حسنه و پسندیده صله رحم انجام می شود ، محفلی است که در آن از هردری سخن به میان می آید .امروزه این سنت حسنه جای خودرابه احوال پرسی تلفنی وsmsداده است . کلمه شنشیر مارابربال خاطره هامی نشاند تابه گذشته های دورسفرکنیم و به پای نقالی بزرگترهای محفل شب نشینی بنشینیم.خاطره هایی که شاید هیچگاه تکرارنشود . برای مهمان شب نشینی لازم نبود صاحب خانه به زحمتی مضاعف بیفتد.یکرنگی وصفاوصمیمیت حاکم بودوفاصله هاآنقدرنزدیک بودکه کسی نیاز نداشت !! مبل استیل وتابلوفرشهای قیمتی وسرویسها و دکورهایش را به رخ دیگران بکشد .
A.aghaahmadi@yahoo.com

 

موضوعات

فرهنگی(25)

کارون(1)

اجتماعی(1)

اشک(1)

رمزوراز(1)

سرزمین(1)

طبیعت(1)

 
خروش حیدری
آوای ملکوتی میرزاجلیل
تعاونی تولیدی -توزیعی سبزروستای دیزان طالقان
[عناوین آرشیوشده]

مطالب اخیر

 
 

فرهنگی (چشمانم برای گریستن بهانه می خواهد)

اربعین شهادت اباعبدالله (ع )ویاران باوفایش فرصتی است مغتنم که ازقلب هایمان بخواهیم  بشکنند تاقطرات اشکی برگونه هایمان بغلتط که اگرانشاءالله توأم بامعرفت باشد بی گمان این قطرات اشک درهای گرانبهایی است که قابل مقایسه باهیچ زروسیم دیگری نیست .می خواستم دل رابه کویری لم یزرع تشبیه کنم که بابارش باران اشک جوانه های ایمان درآن می روید.دیدم تشبیه درستی نیست چراکه دل حرم الله است .امااشک ریشه درباورهای قلبی داردوباورهای درست درهرقلبی فرودنمی آید ومن دردنیای فیزیکی کوچک قلبم کلبه ای محقرساختم وهرازگاهی انسانهای بزرگی ازتاریخ رابه مهمانی درآن کلبه کوچک فرامی خوانم .امسال نیزهمانندسالهای گذشته پسرفاطمه برمن منت نهادوتوفیق پیداکردم تالحظاتی راباوی به گفتگوبنشینم.اولین سئوالم ازشش ماهه اش بود.گفتم فدات بشم باچه حالی به سرکوچک آویزون شده علی نگاه کردی .درتاریخ آوردند(فذبحوها)یعنی بریده شدن سر)یااینکه گلوی شش ماهه طاقت تیرسه شعبه رانداشت .تمام حواسم فقط به همان لحظه بودولحظه ای که باشمشیرش یه قبرکوچولوبرای علی کنده بود.آقارو  با حالتی  روحانی درپیش چشمم مجسم کردم ومنتظربودم تاسخنی ازاوبشنوم ناخداگاه احساس کردم کتفهای آقابه علامت گریه بالاوپائین می شود.حال خوشی بودوخلوتگاه خوشی ... ناگفته نماندسری هم به خیمه هازدیم و...ناگاه صدای جرسی درگوش جانم به صدادرآمد سرم رابلندکردم دیدم قافله اباعبدالله همانندسالهای گذشته به سرعت ازجلوچشمانم گذشتندومن هرچه دویدم به آن نرسیدم وفقط ازرادورباچشمان اشک آلود به نقاط انتهایی کاروان نظاره گربودم وبعد به خودم نگاه کردم که حالم چگونه است ؟ وچه مقدارحسینی ام ؟باخودم گفتم حسینی بودن درچه جاهایی بایدخودشونشون بده ؟رفتم سراغ جیبم وکیف پولم دیدم سهم اما م هم قاطی پولامه !!!باخودم گفتم توحق آقارومی خوری ویک لیوان هم آب روش ،بعدبراش گریه هم می کنی ؟خمس هم که نمی دی !!! گفتم استغفرالله این چه حرفهاییه که می زنی ؟امام حسین اونقدرکرمش زیاده که گناهارومی بخشه .حق الناس چی ؟این روکه خداهم نمی تونه ببخشه .دوروورمونگاه کردم دیدم چقدربه حق الناس بی توجهم .این گناه ( حق الناس ) زمانی بخشیده می شه که حلالیت بخوای وصاحب حق توروببخشه.بعدبه خودم یک نهیب زدم حواست جمع باشه حسینی شدن وحسینی ماندن سختی ومرارت می خواهدکه دیدارجانانه رنج وبلادارد.....

 


چهارشنبه 86/12/8 | پیام های دیگران ()

 
قالب وبلاگ